نوشتن و گفتن در اينباره نوعي سهل و ممتنع است.از طرفي موضوعي كشورشمول،پخش و پلا و نُقل مجلس و نَقل همه كس و همه جاست و از سوي ديگر هنوز در گير و دار بسياري از تعارضات و چانهزنيها و به قول معروف «من بميرم،تو بميري...»ها گير كرده و گويي راه برون رفت هم ندارد!
به نظر ميرسد،مساله اصلي خود بحث روابط دختر و پسر نيست.آنچه امروز در جامعه ما تحت لواي اين بحث گنجانده و طرح ميشود،فيالواقع مباحث ساختاري،اجتماعي و فرهنگي و سياسي ديگري است كه به لحاظ عدم موقعيت طرح –درست يا نادرست- در جايگاه تحت عنوان اصلي خود،جايي بهتر و ديواري كوتاهتر از اين مبحث نمييابد.
اگر قرار باشد اين موارد را رديف كنيم،به صف طويلي از خواستهها،نيازها،شرايط اجتماعي،ويژگيهاي مدني و،خاصيتهاي تكنولوژيك،غرايز فطري و امور روحي،رواني ميرسيم كه پرداختن و شايد حتي يادآوري همه آنها مشكل باشد و غيرممكن.
از بحث ازدواج-حال چه بصورت دايم و چه از نوع موقتش- گرفته تا روند شهرسازي و شهرنشيني و روحيات و خلقيات تزريقي اين نوع خاص از مدنيت امروزي،از عرصه بي در و پيكر شبكه جهاني اينترنت و سازهها و محافل مجازي با رشد و كميت محيرالعقول گرفته تا بي نظمي و سردر گمي مهيب ريشه دوانده و مخفي در نظم نوين جهاني و از محدوديت و تهديد سنت-ها و آيينها و نمادها و نمودهاي مذهبي و آموزههاي ديني گرفته تا...درد فقر و معضل بي هويتي، همه و همه جزء زمينهها و مقدمات پيدا و ناپيداي روحيه و به عبارت ديگر فرهنگي است كه جامعه و بويژه جوانان را به سمت محيط و اخلاقي ميكشاند كه مثلا يكي از جلوههاي بيروني و البته به چشم آمدني و خطيرش بحثي تحت عنوان كلي و نه چندان رساي «روابط دختر و پسر» است.اين بحث را از چندين منظر ميتوان نگريست و به بررسي گذاشت.
در آموزههاي دينيمان اشارات صريح و روشني در اخبار و روايات داريم كه با شدت و غلظت متفاوت به اين نكته اشاره داشتهاند.مثلا در روايتي حد گفتگوي مرد و زن اجنبي به اندازه سه كلمه،آنهم در حد ضرورت تعيين شده است.
از اين دسته اشارات در آيينها و حتي رسوم و سبقه تاريخي اهل دين و مذهب به چشم ميخورد.
از سوي ديگر در همين تاريخ ديني،شخصيتهاي بزرگي همچون صديقه طاهره(س)،زينب كبري(س) و سميه و...هستند كه ظهور و جلوه حضور اجتماعي و سياسي و فرهنگي آنها كاملا جدي و رسا و معتبر است.به نحوي كه گاه موجبات تغيير ساختار حكومت و روند هدايت مردم و تغيير مسير تاريخ را به همراه داشته است.
از سوي ديگر،جهان امروز،با تمام پيچيدگيهايش،ما را موظف به تفكر ساختاري و برنامهريزي بر اساس موقعيت كنوني-با تمام خوبيها و بديها و تمام مضايق و معايبش- ميسازد.كه البته گاه با آنچه در نمادهاي آييني و آموزههاي ديني آمده است سازگار نيست.
همين موضوع «روابط دختر و پسر» هم به نوعي و از جهتي،زاييده تكنولوژي است.در گذشته نه چندان دور و در روزگاري كه از مولفههاي مدرن امروزي مثل چت،بلوتوث،اي ميل و ساير فضاهاي مجازي خبري نبود اين موضوع هم بدين شكل مطرح نبود.گرچه وجود داشت اما ماهيتي نه اينگونه،بلكه كاملا در تحديد و سنتي و البته مقيد به بسياري از قيود و آداب و حتي آيينها و مرام ها و حدود بود.
به نظر ميرسد حل اين موضوع راهي مي طلبد كه از دل«آيينها» ،«تكنولوژي» و قبل از هر چيز «فطرت» انساني انسان بيرون ميآيد.
اما نكته بسيار مهم ديگري كه به مناسبت اين موضوع قابل اشاره و توجه است،بحث «فهم و معرفت فرهنگ»ي است.به نظر می رسد،مسئولين و نخبگان و ساير اقشار جامعه و اساسا هر كسي و جايي كه به اين موضوع ربط پيدا ميكند كه به گمانم تمام آدمهايي باشند كه «نفس ميكشند» مي بايستي اين نكته ريشهاي و اصيل و همه جانبه و لازم را مدنظر داشته باشند كه «فرهنگ»سازي مقدمه و موخره و اول و آخر و بالا و پايين هر رفتار منطبق بر نظم-حال هر نظمي،خاصه نظم عقلايي و منطقي- است.به عبارت ديگر و البته سادهتر و كاربردي،مردم ما و جامعه ما بايد اهالي معرفت و فرهنگ و فكر و انديشه،باشند و من هيچ راهي جز «مطالعه» و دريافت ورودي فكري و علمي- و در اين ميان صد البته و خاصه«وحياني»- نميشناسم تا به اين مهم نايل آييم.
بحث روابط دختر و پسر،البته با توجه به عوامل،خواستگاهها و ريشهها و كاتاليزورهاي حقيقي و مجازياش در حوزهها و از منظرهاي مختلف،بحثي مفصل است كه مجالي بيشتر ميطلبد.
اما در اين مقال و در پايان اين نوشتار،قصد دارم به يك پيشنهاد و نكته كاملا كاربردي اشاره كنم و آن اينكه:حدس ميزنم اگر جوانان ما اهل «مطالعه كتاب» باشند و تحليل داشته باشند –هر چند غلط- وضعيت نرمال و طبيعي ارتباطات و تعاملات اجتماعيشان اينگونه به فساد و فحشا و منكرات هوش و حواسبر و دل و دين بر آب ده منجر نميشود.
حيف كه جوانان ما «كتاب» نميخوانند و الا ثابت ميكردم كه حرفم به حقيقت نزديك است،بسيار نزديك!